مسعود کاظمیان - روزنامه اطلاعات|
مقدمه: بازی دومینو و تهدیدات ژئوپلیتیک
در معادلات پرفراز و نشیب خاورمیانه جدید، که مرزهای سیاسی آن با خطوط نفوذ ژئوپلیتیک در هم آمیخته است، ایران به مثابه یک قدرت تاریخی و پایدار، در کانون تلاقی چندین جبهه فشار قرار دارد. امروز، چالش دیگر صرفاً ماهیتی امنیتی یا ایدئولوژیک ندارد؛ بلکه یک محاصره اقتصادی و حقوقی است که از ابزاری به نام مکانیسم ماشه آغاز و تا تهدید مستمر امنیت کشتیرانی در شریانهای حیاتی منطقه امتداد مییابد.
هدف غایی از این فشار حداکثری، نه تنها تضعیف اقتصاد ملی ایران، بلکه تغییر هندسه روابط منطقهای به ضرر همسایگان جنوبی و شرقی ماست. در این برهه حساس، که خطای محاسباتی کوچک میتواند منطقه را به ورطه آتش بکشد، سیاست خارجی ایران باید از یک استراتژی «مقاومت فعال» مبتنی بر همگرایی بومی و اعتمادسازی عمیق با اعراب منطقه، برای شکستن این محاصره بهره گیرد. این یادداشت تلاش دارد تا با الهام از عمق تحلیلهای ژئوپلیتیک در ترسیم جایگاه قدرتهای ماندگار و ظرافتهای اجتماعی و سیاسی در فهم پیچیدگیهای منطقهای، مسیری فراتر از تنش و انزوا را برای مسئولان ارشد کشور ترسیم کند.
مکانیسم ماشه: اهرم فشار حقوقی-اقتصادی و استراتژی خنثیسازی منطقهای
مکانیسم ماشه، که در قلب برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) تعبیه شده، نه یک ابزار سیاسی صرف، بلکه یک سلاح حقوقی واقتصادی در دست قدرتهایی است که میخواهند فراتر از تحریمهای یکجانبه، از مشروعیت شورای امنیت سازمان ملل برای بازگرداندن تحریمهای بینالمللی استفاده کنند. فعالسازی این مکانیسم به معنای بازگشت رسمی و خودکار تحریمهایی است که صادرات نفت، فعالیتهای بانکی و تجارت خارجی ایران را به شکل بنیادین تحت تاثیر قرار می دهد.
اما، فعال شدن این سازوکار، در کنار تهدید، فرصتهای جدیدی را نیز پیش روی ایران و همسایگانش قرار میدهد. در تحلیلهای کلاسیک ژئوپلیتیک، جغرافیا و اقتصاد مرزی همواره بر دستورات حقوقی فراملی فائق آمدهاند.
در شرایطی که آمریکا و اروپا از طریق تحریمهای ثانویه تلاش در انزوای کامل ایران دارند، اینجاست که نقش همسایگان منطقهای، بهویژه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، از اهمیت حیاتی برخوردار میشود.این کشورها، به دلیل جوار جغرافیایی و پیوندهای تاریخی-تجاری عمیق با فلات ایران، عملاً تنها دروازههای پایدار برای دور زدن مؤثر تحریمها باقی میمانند. همکاری اقتصادی دوجانبه در قالب تهاتر، مبادلات مالی غیردلاری و توسعه زیرساختهای حملونقل مشترک میتواند تأثیر حقوقی مکانیسم ماشه را در عمل به طرز چشمگیری کاهش دهد.
کشورهای منطقه باید به این درک استراتژیک برسند که تابآوری اقتصادی ایران، نه یک موضوع داخلی صرف، بلکه لنگرگاه ثبات تجارت و امنیت اقتصادی کل منطقه است. هرگونه انفعال در برابر فشار خارجی برای قطع همکاری با ایران، در نهایت به واگذاری بازارها و فرصتهای بومی به قدرتهای فرامنطقهای منجر خواهد شد.
تهدید کشتیرانی و آتش زیر خاکستر: استراتژی تنشزدایی مقتدرانه
همزمان با اهرم فشار حقوقی، ایالات متحده با تهدید مستمر امنیت کشتیرانی ایران در آبراههای بینالمللی، به دنبال ایجاد یک جبهه ناامنی امنیتی در خلیج فارس و دریای عمان است. این تاکتیک، که در صدد مخدوشسازی حق آزادی دریانوردی است، تبعات بسیار منفی و گستردهای برای کل منطقه در پی دارد. همانگونه که متخصصان ژئوپلیتیک هشدار میدهند، نقطه اشتعال خاورمیانه در حال حاضر، تنگههای آبی است.
افزایش تنشها و تهدیدات مستقیم، به سادگی میتواند به بحرانی غیرقابل کنترل دامن بزند. اینجا باید تلنگر اساسی را به همسایگان عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس زد: «امنیت تجارت شما، نه با حضور نظامی بیگانه، بلکه با ثبات منطقه و عدم درگیری ایران تضمین میشود. تهدید کشتیرانی ایران، به منزله تهدید خطوط انرژی و لجستیک حیاتی خود شماست. هرگونه اشتباه سهوی یا عمدی، قابلیت آن را دارد که خاورمیانه را به آتش بکشد و تمام دستاوردهای اقتصادی سالهای اخیر را نابود کند».
استراتژی ایران در این حوزه باید بر بازدارندگی مقتدرانه و نه تنشآفرینی متمرکز باشد. در عین حفظ توانمندی دفاعی برای پاسخ قاطع به هرگونه تجاوز، اولویت باید بر دیپلماسی دریایی و ایجاد یک مکانیسم امنیتی بومی با حضور کشورهای منطقه استوار باشد تا بهانه حضور نظامی نیروهای فرامنطقهای از دست برود.
اعتمادسازی منطقهای: مسیر همزیستی پایدار
برای فائق آمدن بر چالشهای فوق، ایران ناگزیر از اتخاذ سیاستهای اعتماد ساز عمیق و پایدار با کشورهای عربی منطقه است. تحلیلهای کارشناسان منطقه نشان میدهد که روابط در خاورمیانه فراتر از منازعات دولتی یا ایدئولوژیک، در یک شبکه پیچیده از پیوندهای اجتماعی، اقتصادی و تاریخی ریشه دارد.ایران باید با بهرهگیری از این ظرفیتهای عمیق، و با تمرکز بر منافع مشترک اقتصادی و تهدیدات مشترک فرامنطقهای، اعراب منطقه را کنار خود داشته باشد.
اعتماد، با لفاظی ایجاد نمیشود؛ بلکه با اقدامات ملموس و مستمر در حوزه کاهش تنش، شفافیت در گفتوگو و تعهد به اصل عدم مداخله و احترام متقابل حاصل میگردد. نظم امنیتی مطلوب، نظمی است که در آن، تمامی قدرتهای اصلی منطقه (ایران، عربستان، مصر و ترکیه) در تعریف آن سهم داشته باشند و هیچ بازیگری احساس انزوا یا تهدید نکند. حرکت از رقابت به سمت همکاریهای ساختاری، به ویژه در حوزههای زیرساختی و انرژی، تضمینکننده همزیستی پایدار در این جغرافیای حیاتی خواهد بود. این رویکرد، در نهایت، پروژه انزواگرایانهای را که با مکانیسم ماشه دنبال میشود، کاملاً خنثی خواهد کرد.
تلنگر استراتژیک به آنکارا؛ از «برادری در تحریم» تا «خیانت اقتصادی»
در این میان، لازم است یک تلنگر استراتژیک به کشور همسایه و اسلامی ترکیه وارد آید. آنکارا در تاریخ معاصر، بهویژه در دوران فشار تحریمها، سابقهای از ایستادگی و همکاری مردانه در کنار تهران را به ثبت رسانده است.
خاطره دوران دولت احمدی نژاد و پافشاری ترکیه بر حفظ تجارت با ایران، در اذهان باقی است.اما، اینک مشاهده میشود که ترکیه در یک چرخش آشکار، به مسیری سوق یافته که با سیاستهای تحریمی غرب علیه ایران همراهی نشان میدهد. این اقدام، نه تنها با روح همسایگی استراتژیک در تضاد است، بلکه به منزله یک «خنجر از پشت» به روابط دوجانبه تلقی میشود. ترکیه باید درک کند که منافع بلندمدت و استقلال ژئوپلیتیکش، نه در تبعیت از استانداردهای دوگانه غرب، بلکه در تقویت محور همکاریهای شرقمحور و یکپارچگی اقتصادی آسیا نهفته است که ایران جزء جداییناپذیر آن است. همسویی با تحریمها، بهای سنگینی برای اعتبار منطقهای و جایگاه این کشور در آینده خاورمیانه در پی خواهد داشت.
نتیجهگیری: چشمانداز آینده در گرو تصمیم منطقهای
مکانیسم ماشه و تهدیدات دریایی آمریکا، در واقع دو روی یک سکه هستند که برای به زانو درآوردن ایران و مهندسی مجدد منطقه طراحی شدهاند. با این حال، همانگونه که استراتژیست ها بر پایداری قدرتهای ژئوپلیتیک تأکید میکند، ایران قدرتی نیست که با ابزارهای حقوقی یا فشارهای اقتصادی فروپاشد. قدرت ایران، نه در انزوا، بلکه در عمق راهبردی و ائتلافهای منطقهای نهفته است.
برای نخبگان سیاست خارجی، مسیر روشن است: امنیت دریایی، امنیت اقتصادی کل منطقه است و همگرایی منطقهای، کلید شکستن حلقه محاصره تحریمهاست. تهران با اتخاذ یک استراتژی هوشمندانه، مبتنی بر دیپلماسی فعال، اعتمادسازی عمیق با همسایگان عرب، و ارائه یک الگوی پایدار از «نظم امنیتی بومی» میتواند نه تنها مکانیسم ماشه را بیاثر سازد، بلکه پایههای یک خاورمیانه مقتدر و خودکفا را بنا نهد. آیا کشورهای منطقه، فارغ از مداخلات فرامنطقهای، آمادهاند تا در این برهه حساس، سرنوشت خود را در پیوند با یکدیگر رقم زنند؟